بهار نارنج 4

از دوستی منو الهه داره میگذره و من هرروز راضی ترازقبلم. فقط میترسم نکنه نزدیک شدنم به اون باعث دور شدنم از خدابشهازخدا میخوام الهه ام باشه کنارم درحالی که نزدیکیم باخودش هست من هردورومیخوام الهه منو معرفی کرد به یکی از فامیلاشون برای انتخاب رشته. راستی نتایج کنکور اومد اونی که باید میشد نشد و اصلا مهم نیست من امسالو باید برم دانشگاه دارم برای روانشناسی تلاش میکنم s.mمیگه باید برای خواسته تلااش کرد میگه باید پای خواستم بمونم و به حرفای بقیه اهمیت ندم الان دارم میفهمم چقدر ضعیف شدم دیگه نمیخوام ضعیف باشم ازکیک بوکسم شروع کردم باتمام مخالفت های مامانم جلوش وایسادم و گفتم من این رشته رو میخوام و باید برم بعدازکلی بحث ودعوا بالاخره درست شد و کجبورشد به خواستم احترام بذاره خوبه که الهه پیشمه خیالم راحته واسه خبرنگاری سپاه اقدام کردم باهمراهی الهه. حل شد همه چیزش و من اگر خدا بخواد بی حرف قراره برم اردوی راهیان نور غرب. مامان فعلا بطور نسبی راضی شده خدایا خواهش میکنم مامانم راضی بشه و من برم من به یه خلوت معنوی بادوستای معنوی نیاز دارم خودت جورش کن کاش شهدا بطلبند..... بهار نارنج 4...ادامه مطلب

این مدت اتفاقات زیادی افتاده که شاید نیاز به توضیح داشته باشه.... شاید هم نهنمیدونم اماSMمیگه باید سعی کنم خودکفا باشم و باید یادبگیرم که لازم نیست همه چیز بیان بشه اما من عادت دارم به بیان و این خیلی بده من عادت کردم به بودن یک نفر به کسی که مدام باهاش حرف بزنم به کسی که بهش تکیه کنم کسی که بتونم باهاش ارامش پیدا کنم اون فرد نیست اون همراهه نیست حالا هرکی هرکاری که بکنه من بازم همونم که بودم چون هنوز نتونستم یادبگیرم خودم باشم و خودم نمیدونم اما داره دیرمیشه باید تصمیم بگیرم معلوم نیست چند چندم دارم دور خودم میچرخم..... بهار نارنج 4...ادامه مطلب

هرچی بیشتر میگذره قضیه برام جدی تر میشه و هرچی بیشتر میگذره بیشتر به اهمیت موضوع پی میبرمهرچی بیشتر میگذره تعاریف بیشتر میشه و دل من راغب تر میشه واسه دیدنش البته هرچند که دیدنش الان برای من راحته اون همیشه توی مغازست مغازشون هم نزدیک خونه ماست و من براحتی میتونم مثل یه رهگذر ببینمش اما ترجیح میدم ص بهار نارنج 4...ادامه مطلب

یکی از عادت هام اینه که اگر کسی کاری کنه که خیلی ناراحتم کنه بسته به رفتارش و کارش توی زندگیم کم رنگ میشه. حتی اگر اون فرد مهمترین فرد زندگیمم باشه رفتارم همینه و شایدم بدتر!وقتی اون نوشته رو خوندم توی مطالب شخصی دوست بسیار نزدیکم خیلی ناراحت شدم.جوری که اثر بسیار بدی توی زندگیم گذاشت اونقدر بد که د بهار نارنج 4...ادامه مطلب

اردو فردا یه اردوی تفریحی زیارتی داریمخواهرم هم باهام باهام میاد راستش از اجبار و جلوگیری ازحرف های مامانم میبرمش حوصله بحث الکی ندارم البته الهه نیست و من دوست داشتم باشه الهه استاد بوکسمه خیلی خیلی زیاد دوسش دارم از دوسال پیش که یه جلسه رفتم سرکلاسش عاشقش شدم تااینکه وقتی رفتم بسیج و اونجا دیدمش و بهار نارنج 4...ادامه مطلب

بهار نارنج 4...

از وقتی کنکوردادم زندگیم رو تغییر دادم مثلا هرروز میرم بسیج و همکاری میکنم کلاس های فتوشاپ و برنامه نویسی و کیک بوکس برای کیک بوکسم مسابقات انتخابی و کشوری تیم ملی هست که تهران برگزار میشه و من خیلی دوست دارم شرکت کنم اما مامانم براش مهم نیست و مخالفه.کلا مامانم استعداد ها و علایقم براش مهم نیست. سع بهار نارنج 4...ادامه مطلب

پسر مومن 1 قضیه از دیروز شروع شد وقتی یکی از خانم های حوزه بسیج گیر داده بود که برای من یک خاستگار پیداکرده ومن همچنان مصرانه مخالفت می کنم و می گم که فعلا برای من زوده و من آمادگی ازدواج ندارم اما اون همچنان میگه نه برو ببینش اول میگند پسره اهل نماز و روزست و مذهبیه میگن موقع نماز همونجا توی مغازش بهار نارنج 4...ادامه مطلب

پسر مومن 2 امروز صبح رفتم حوزه بسیج برخلاف تصورم مادر اون پسر مومن اومد حوزه برای دیدن من و البته من همچنان به مسخره میگرفتم و یه سوتی خفیف هم دادم اما دوستم رفت و صحبت کرد بااون خانم اون خانم شماره منزل مارو گرفتن و بعد از خروج ازحوزه فوراتماس گرفتن(برخلافد تصورمن که فکرمیکردم زنگ نمیزنه) خلاصه تما بهار نارنج 4...ادامه مطلب